۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبه

دندون درد

جمعه دندون دردم شروع شد و شنبه شب وحشتناك شد طوري كه مي خواستم مهموني رو به هم بزنم.
خدا رو شكر با نذر و نياز ساكت شد و يكشنبه هم مهموني بركزار شد.
خيلي خوب بود و بجه ها حيووني ها كلي كادوي خوب اوردن درست جيزايي كه احتياج داشتم. ليوان و جا ميوه اي و اسباب بازي براي برديا.
شهرزاد امروز ميره ايتاليا خوش به حالش.
ديشب اخر شب هم برديا حيووني بيشونيش خورد به ميز و ورم كرد الان هم يه كم كبوده!
امروز صبح رفتم دكتر براي تست ثبت نام بعد هم رفتم دندون بزشكي كه دكتر كفت حرك كرده ريشه دندونم درست مثل دفعه بيش. الان هم اموكسي سيلين داده كه يكيشو خوردم ولي دندونم باز درد كرفته فعلا.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر