۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه

اولین رد

من  گم شده ام . قبلا هم گم بودم ولی الان بیشتر گم شده ام. بین پوشک، وعده های شیر بچه، و نگهداری از یک موجود دیگه گم شده ام.
مثل یک بطری که با یک پیام کمک به دریا انداخته شده ولی کسی هنوز پیداش  نکرده می مونم . می خوام اینجا بنویسم شاید خودم خودمو پیدا کنم. شاید.
امیدوارم که بتونم مرتب دنبال خودم بگردم چون معمولا زود از این کار خسته می شم. 
راحت ترین کار اینه که کارهایی که میکنم رو بنویسم تا اینجوری بفهمم کجام.
امروز:
هوا عالی بود ولی چون خسته بودم نرفتم بیرون. باید میرفتم از پستخونه فرم برای گواهینامه می گرفتم و دکتر برای ثبت نام خانواده در منطقه جدید.
خوب حداقل اومدم اینجا رو راه انداختم. 
فردا برای دومین بار می خوام بردیا رو ببرم مرکز کودکان که با بچه ها بازی کنه، باید خجالت رو کنار بگذارم تا این موجود نو! به  مشکل کمرویی من دجار نشه شاید خودم هم درمان بشم!
دیروز موهامو کوتاه کردم و خیلی ازاین بابت خوشحالم! این اتفاق بعد از مدتها فکر کردن افتاد، و امیدوارم که از اولین مراحل نو شدن باشه!
Happy New Me !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر